حرمها رفته رفته خلوت و خلوت تر می شود
و این یعنی رونق جاده اربعین،
یاد این آیه افتادم:
و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا
من غبار جاده ی اربعینم؛ که نسیمِ برخاسته از بالِ زائرانِ سبکبار،آن را همچون قاصدکی سرشار از رهایی،به سوی بهشت کربلا پرواز می دهد.
قطعنامه که پذیرفته شد، گریستیم و فریاد کردیم که ای وای دیدی چطور شد!!!؟ ما شهید نشدیم. هر کی نمیدانست تصور میکرد که ما تا مرز شهادت رسیده بودیم و محروم شدیم... امام در انتهای آن پیام تاریخی گفته بودند: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن» یکی دو سال بعد هم آهنگران با نغمه زیبایش دائماً مثنوی فرید را به رخمان کشید که: «اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت، باز، باز است»
مرتضی یا همان سیدالشهدای اهل قلم آمد و اثبات کرد که این در باز است، و این روزها دیگر بازِ بازِ باز است، اما خدا کند کسی بی سعادت نباشد، نصیب ما از این همه گشاده دستی خدا، در بسط سفره آسمانی شهادت چیست!؟ در زمانه ای که خون شیعه از هر ملیتی افتخار می آفریند و پژواک لبیک یا حسین در شامات، هر صبح و شام حماسه ای نو می آفریند سهم ما فقط شده یک چیز و آن گفتنِ خَجلانه یِ: یا لیتنا کنا معکم.... همین و دیگر هیچ!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
مرسوم شده است در شبکه های مجازی نقل قول از بزرگان؛ اون هم نه یکی نه دو تا نه صدتا، حتی یه بار که شمردم!!! تا نُه صد تا!؟
اونم نه یک موضوع دو موضوع، تا دلت بخواد، هر موضوعی که به فکرت برسه!
اونم نه فط از عالمان ادیان و مذاهب، از عالمان ابدان گرفته تا صاحبان فنون و پدران علوم! از زنِ مرده گرفته و تا مرد مُرده...
نقل قولهایی که بعضی هاشون عجیبن اما به ظاهرشون که نگاه می کنی خیلی هم نجیبن!
حالا ما این وسط چه کاره ایم!؟
اولا حالا که وسط جاده ایم
نذاریم دیگران بفهمن که ساده ایم.
خُب چه کار کنیم!؟ چه کار نکنیم!؟
هیچی!
حواسمون رو جمع کنیم تا گول اونا رو نخوریم.
و اما اقسام نقلها:
1. واقعا طرف همچنین چیزی رو فرموده:
2. طرف همچین حرفی نزده:
نقل های گنده کننده (مطرح کننده):
نقل های ترجمه شده:
عزیزان به هیچ وجه به اینگونه پیامها که نوعا بدون مدرک و ماخذ ارسال می شوند به ویژه پیامهایی که به اخلاق و دین مربوط میشه توجه عملی نکنید و حتماً اگر موضوعی به نظرتون رسید با یک عالم اهل فن مشورت کنید و هر غذایی را به مغزتان ندهید.
امید که روز به روز از میزان پیامهای بی مدرک و ضعیف السند کاسته شود.
ممنون که این مطلب رو تا انتها خوندید.
مرتضی حاج باقری فرمانده وقت واحد تخریب لشکر ثارالله، که از ناحیه دست جانباز می باشد خاطره ای درس آموز از سردار شهید احمد کاظمی نقل کردند:
بعد از دفاع مقدس یک روز سردار کاظمی را در فرودگاه دیدم؛ ضمن احوالپرسی به من گفت: دستت چطوره؟ مواظبش هستی!؟
گفتم: گاهی عصبهای دستم اذیت میکند و درد دارم.
حاج احمد نگاه معناداری کرد و گفت: منظورم این بود که مواظب دستت باش تا یه وقت دستت رو با پُست و خانه، مقام و موقعیت عوض نکنی.
این خاطره در یادواره شهدای غواص، اطلاعات عملیات و تخریب لشکر 41 ثارالله بازگو شد. (1394/5/8)