هر انسانی لاجرم آغازی دارد؛ میانهای و پایانی. و این سرنوشت قطعیِ فرزندان آدم است و استثنا هم ندارد. از هر دین و مسلکی که باشد؛ فقیر باشد یا غنی، چون مایی به ظاهر عاقل یا مجنونی از هر چیز فارغ. یا مثل مارادونا که بهانهیِ این نوشتار است در قله شهرت.
بعضی اسمها تا سالها پس از مرگ نیز از خاطر روزگار محو نمیشود؛ خواه اسم شخصِ فاجری باشد شیطانی و یا نام طالحی باشد رحمانی. نمونههایش از این قرارند، طالوت و جالوت، موسی و فرعون، نمرود و ابراهیم، و یوسف و یهودا؛ تا میرسد به علی و معاویه و مصادیق زمان ما.
از نکات حیرتانگیز تاریخ این است که اسمهایی که میمانند رسمشان نیز میماند و در واقع رسمها از پشتی به پشتی و از نسلی به نسلی روزگار را به مقصد آینده در مینوردند تا زمینهی رشد و تعالی بشر مهیا گردد و آن را از غَیّ و تباهی رهایی بخشد.
در تاریخ، ما به خوبانی بر میخوریم که هیچ سوء پیشینهای از خود بر جای نگذاشتهاند و نیز اشراری که گویی حُسن و نیکی را حتی نبوییدهاند. و دیگران بسته به تمایل، رضایت، تبعیت و حتی سکوت و بیتفاوتی که نسبت به اعمال و افکار و نتایج این دو دسته دارند، در نهایت، نامشان در سیاههیِ یکی از دو جبهه در معرض حسابرسی الهی قرار خواهد گرفت. و قرآن چه زیبا تصویر کرده این صحنه را: یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ.
«دیهگو آرماندو مارادونا فرانکو» زندگی پرفراز و نشیبی داشت و به واسطهیِ محبوبیت و شهرتی که در کشورش و جهان پیدا نمود، مطمح نظرِ بسیاری قرار گرفت. جریان استکبار در موارد اینچنینی در درجه اوّل سعی بر جذب این افراد کرده تا از توان و محبوبیتشان به نفع منافع و اهداف خویش بهره ببرد و یا حد اقل آنها را به موجوداتی خودخواه و خنثی تبدیل کند که سرگرم زندگی خودشان باشند تا ضرری از ناحیهیِ آنها متوجهش نشود. و اگر سوژهیِ مورد نظر به خواستشان تن نداد، ابتدا وی را بایکوت رسانهای میکنند و در مرحلهیِ بعد دستاویزی برای ترور شخصیت فرد دست و پا میکنند، مثل دامهای اخلاقی، اقتصادی و... . و دست آخر هم مثل آب خوردن به حذف فیزیکی روی آورده و برای همیشه خیالشان را راحت میکنند. این قضیه به ویژه در دنیای ورزش، قصهیِ کمتکراری نیست. اما مسئله به دوران حیات فرد منحصر نمیشود بعد از مرگ فرد هم ادامه پیدا میکند. پدیدهای تحت عنوان تحریف شخصیت، که با جابه جایی رتبه ارزشهای شخصیتی فرد یا سانسور بعضی از آنها در افکار عمومی اتفاق میافتد.
با یک جست و جوی ساده در خصوص نحوهی پوشش دادن اخبارِ درگذشتِ مارادونا از سوی رسانههای جهان، نتایج قابل تأملی به دست میآید که رد پای نظام سلطه را به وضوح نشان میدهد. برجستهکردن برخی از فرازهای زندگی او از سویی و سانسور و کمرنگ جلوهدادنِ فرازهای دیگر از سوی دیگر. گاه به شخصیترین مسئلهی زندگی او پرداختهاند و گاهی از کنار آرمانهای اصلی او به آسانی گذشتهاند. به عنوان مثال به سفر تاریخی او به غزه و اعلام حمایتش از آرمان فلسطین و سفرش به ایران به عنوان سمبل مبارزه با استکبارِ جهانی، اشارهای نکردهاند. مواضع BBC وDW در دو روز نخست (زمان نگارش یادداشت) از همین قبیل است.از این رو لازم است جامعه رسانهای و فرهنگی به رسالت تاریخیِ خویش در آگاهکردن جامعه به ویژه نسل جوان، نسبت به صفبندیهای جهان معاصر و شگردهای پیچیدهی رسانهای در راستای تحریف واقعیتها و دور نگاهداشتن از حقایق اصلی، همتی مضاعف داشتهباشند.
آری از دیدگاه قدرتهای سلطهگر صلاح نیست همه چیز در مورد مارادوناها دانسته شود. زیرا او از خط قرمزهایی عبور کرده که به هیچ وجه خوشایند آنها نیست. به هر حال در جهانی که سران عرب، در منجلاب ذلیلانهترین نوعِ سازش گرفتار آمدهاند، این قبیل کوششهای رسانهای در قالب معرفی رفتارهای آزادمنشانهیِ چهرهها، خالی از لطف نیست. و البته باید توجه داشت برجستهکردن جلوهای از رفتار این افراد نباید توهم ارائهیِ الگو را در ذهن مخاطب ایجادکند.
نویسنده کانال سرباز نبرد نرم؛ ایتا
7 آذر 1399