قطعنامه که پذیرفته شد، گریستیم و فریاد کردیم که ای وای دیدی چطور شد!!!؟ ما شهید نشدیم. هر کی نمیدانست تصور میکرد که ما تا مرز شهادت رسیده بودیم و محروم شدیم... امام در انتهای آن پیام تاریخی گفته بودند: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن» یکی دو سال بعد هم آهنگران با نغمه زیبایش دائماً مثنوی فرید را به رخمان کشید که: «اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت، باز، باز است»
مرتضی یا همان سیدالشهدای اهل قلم آمد و اثبات کرد که این در باز است، و این روزها دیگر بازِ بازِ باز است، اما خدا کند کسی بی سعادت نباشد، نصیب ما از این همه گشاده دستی خدا، در بسط سفره آسمانی شهادت چیست!؟ در زمانه ای که خون شیعه از هر ملیتی افتخار می آفریند و پژواک لبیک یا حسین در شامات، هر صبح و شام حماسه ای نو می آفریند سهم ما فقط شده یک چیز و آن گفتنِ خَجلانه یِ: یا لیتنا کنا معکم.... همین و دیگر هیچ!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک