سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
سرباز نبرد نرم
 
 RSS |صفحه اصلی|ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خود آموز شهید نشدن

زندگی زیباست اما شهادت از ان زیباتر - جبهه - شهادت - حسرت - شیطان

بعضی ها در آن دوران به جبهه گذر نمی کردند تا مبادا یک بار خدای ناکرده!!! شهید شوند و در پاره ای موارد نامزدشان نیز توصیه می کرد که اگر آن جا شربت توزیع کردند مبادا بخوری! چه اینکه ممکن است شربت شهادت باشد. (رجوع کنید به سینمایی اخراجی ها1)

اما من امروز می خواهم شیوه منحصر به فردی را به شما معرفی نمایم تا درست در یک قدمی شهادت، میراث بر حسرتی ابدی شوید.

و اما مواد لازم برای شهید نشدن:

1-اعزام به جبهه قبل از 15 سالگی؛

2- برگزاری جشن 15 سالگی در جاده منتهی به شهادت؛

3- برخورداری و آشنایی با بهترین دوستان که فقط در آسمان یافت می شوند؛

4- برخورداری از محبت برادرانه و وافر عزیزانی که امروز مدال شهادت را در قاب افتخارتشان به نظاره نشسته ایم؛ 

5- عشق عملیات و نخوابیدن و رقص در زیر آتش شدید دشمن و بمباران های مهیب؛

6- درک این مطلب که این همه خوبی در سایه ولایت امام امت برایت بوجود آمده؛

7- شرکت در عملیاتی آتشین؛

8- بازگشت به سلامت؛

9- برخورداری از بهترین استقبال عالم؛

10- دوباره با دوست داشتنی ترین دوستت رهسپار جبهه شدن به نحوی که شیرینترین سفر عمرت به حساب آید؛

11- هنوز پاتون به اهواز نرسیده؛ سه چهار روزه بروی عملیاتی عظیم؛

12- داخل اتوبوسی که باهاش میری خط دوم نوشته باشه: دل شیر نداری سفر عشق مرو؛

13- تو این لحظه ها انگار دنیا رو بهت داده باشن؛ (ممنون خدا که به من دل شیر دادی)

14- ابتدای عملیات یک انفجار ببینی و سوختن بچه ها رو به ویژه بچه هایی که کمک RPG زن بودند و خرجها در پشتشان می سوخت و می سوزاندشان، و کسی در آن واویلای آغاز عملیات امکان کمک نبود؛

15- فردا بعدالظرش بفهمی که بهترین دوستت که همسفر بهترین سفرت بود تو همون انفجار....

16- خلاصه کنم: بیای شهرستان تشییع جنازه ش؛ و بر پیکرش نماز بخونی؛

17- گیج باشی و منگ؛ نفهمی چی شد و تازه بغضت بترکه و بدلایلی هم نتونی هی بری سر قبر؛

18- دوباره چند روز بعدش با هواپیما جلدی بری جبهه؛

19- باز شب عملیات بشه؛

20- عقب وانت لند کروزر در حال حرکت نماز مغرب و عشا بخونی و شاید مجبور بشی بخاطر جواب بیسیم نماز شکسته ت رو بشکنی؛

21- بعد با همون دوست شهیدت حرف بزنی و نجوا کنی که دارم میام پیشت؛

22- از قضا بدلیلی تنها رزمنده گردانتون هستی که کفش هم بپا نداری؛

23- اشک داره روی گونه هات می غلطه؛ بهش می گی دو ماه دوری امشب به آخر می رسه؛

24- اما یک لحظه بخودت میای!!! کجای میخوای بری!؟ امامت تنهاست؛ بمون یاریش کن! مگر نمی بینی چقدر تنهاست!

25- تا فرداشب آن روز در تعقیب و تیر رس مستقیم دشمن او هم در حد 50 قدمی قرار می گیری، تیر به همراهت میخوره شهید میشه؛ اما تو چی؛ مثل شاخ شمشاد داری امامت رو یاری می کنی و امروز 24 ساله که داری امامت رو یاری می کنی! و از شهادت خبری نیست که نیست که نیست. (کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ سوره انعام-آیه108

ناشناسان دعایم کنید.

شهید مجتبی اسدی شلمچه بیت المقدس هفت 7 ann.ir



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( جمعه 91/3/26 :: ساعت 12:0 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نکته یِ مهمی در باب شیعه گی!
پینگیلیسم سیاسی!
راز سانسور مارادونا
نیازمند گروه خون عشق مثبت
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
همیشه وقت رفتنهای هر روزه
کریم الصفح
پاییز پر خزان
زندگی به سبک گل
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
و ما امّا کران تا کران کر
#دیوانه گی_شبانه، این قسمت چرا به این درخت می گویند بید مجنون!؟
وای از این کتاب
تو به تاریکی عادت نکن
کمتر شنیده شده در باب تقوا
[همه عناوین(142)]