سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
سرباز نبرد نرم
 
 RSS |صفحه اصلی|ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نکته یِ مهمی در باب شیعه گی!

تاریخ بشر نقاط عطفی دارد که با اتصال آنها به یکدیگر خطی تشکیل می‌دهد شبیه یک جاده برای هدایت بشر. شاید این مراحل که نام می‌بریم احصاء درست و نسبتاً کاملی باشد از این نقاط. داستان خلقت آدم و ماجرای سجود ملائک، تاریخ پیامبران اولوالعزم، خاتمیت پیامبر اسلام، غدیر و فاطمیه، صلح امام حسن، عاشوراء، نقش آفرینی متفاوت ائمه‌یِ متأخر، تا برسیم به غیبتین صغری و کبری و عصر انتظار. 

اما نکته مهمی که این قلم ناتوان قصد تذکر آن را دارد و مخاطب اولش هم خودش می‌باشد، پرداختن به مسئله‌یِ انتظار. 

دانستن این نکات برای هر شیعه‌ای لازم است: اصل وجود امام، فلسفه‌یِ غیبت، اهمیت ایمان به امام غایب و فایده‌یِ آن، مدل اداره جامعه‌ی اسلامی در عصر غیبت و وظیفه منتظران در این رابطه. 

امروز جمعه بود، دلمان چقدر برای اماممان، تنهایی‌اش، غم‌هایش، نیامدنش تپید!؟ و چشممان از این حرمان چقدر گریست!؟ ما کجای پازل انتظاریم!؟ 

بیایید برای هم دعا کنیم منتظران خوبی باشیم برای مهدی فاطمه.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

?? اختصاصی سربازِ نبرد نرم ??

 

?? http://eitaa.com/joinchat/95027200C4feefddbb9

 

ارسال مطالب بدون لینک، تنها ثمره‌اش گسستِ رابطه مخاطب و نویسنده است.

.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( جمعه 99/9/21 :: ساعت 5:58 عصر )
»» پینگیلیسم سیاسی!

یادمان هست اوایل بحران کرونا همه داشت باورمان می‌شد که قم مرکز کرونا در ایران است و خوش باورترها بدشان نمی‌آمد کسی بگوید اصلاً قم مرکز انتشار کرونا در جهان است. در این مثال ما شاهدِ آن هستیم که قدرت رسانه‌ای دشمن با تکیه بر عدم برخورداری جامعه از مهارت مواجهه با شایعه، چگونه بر افکار عمومی سوار می‌شود و موضوعی که حتی یک درصد هم حقیقت نداشت، همچون واقعیتی قطعی به باور جامعه تحمیل می‌کند. اگر چه با فراگیری بیماری در نقاط مختلف دنیا خیلی زود این اتهام رنگ باخت، اما این قابلیت را دارد که از آن عبرت بگیریم و این قدر زود فریب نخوریم.

چندی پیش نیز در فضای مجازی پر می‌شود که خدا رو شکر پینگیل پیدا شد، صحیح و سالم.  و از کسانی که در این قضیه ابراز همدردی کردند مراتب تشکر اعلام می‌شود. حالا پینگیل چیست و کی گم شده بود که حالا کسی منتظر مژده‌یِ پیداشدنش باشد!

بدون شک این اتفاق ساده تاثیری بر جامعه نداشت و اکثریت جامعه از آن مبرا هستند. لکن نکته‌ای که وجود دارد این که چه اتفاقی در لایه‌های فکر یک انسان شکل می‌گیرد که در جهانی پر از فساد و ظلم و تباهی و فقر، مسئله‌ی اوّل و آخرش می‌شود گم و پیدا شدن یک حیوان!؟ قصه پینگیل شاهد مثال خوبی است برای معرفی افرادی که دوست دارند هنوز در رؤیاهای بچه‌گانه‌ سیر کنند و با اینکه ده‌ها کابوس وحشتناک در دنیا در حال تعبیر شدن است، آن‌ها سرگرم خاله‌بازی خودشان باشند. گویی عضوی از این عالم پر از حادثه نیستند.

بله ما امروز در کشور، با بیماری سخت‌درمانی به اسم پینگیلیسم سیاسی مواجه هستیم. اگر چه لفظ پینگیلیسم شاید خلق‌الساعه و طنزآلود باشد لکن متاسفانه باید بگویم که در تاریخ، ادواری‌های زیادی را مبتلا کرده‌است. کم نیستند حوادث ناگواری که بر بستر این مرض حرکت‌های اصیل یک جامعه در شرف پیروزی نهایی را به محاق هزیمت سوق داده‌اند. در همین موضوع انتخابات امریکا و انتخاب احدالشرّین، بعضی‌ها از یک عبارت نیم‌بندِ بایدن در خصوص بازگشت آمریکا به برجام چنان ذوق‌زده شدند که گویی سند بهشت را به آن‌ها بخشیده‌اند.

گاهی آن قدر چشم‌ها را برای دیدن چیزی جلو می‌برند، که دیگر چیزی جز آن و حتی آن را نمی‌بیند. غافل از اینکه برای دیدن لازم است گاهی فاصله بگیریم، مثل سربازی در برج دیده‌بانی، ارتفاع بگیریم و طرزی وسواس‌گونه هیچ سمت وسویی را از نظر استثنا نکنیم؛ و در یک کلمه جهان را آن گونه که هست ببینیم؛ نه دلخوش به رؤیایی کودکانه باشیم و نه در بازی شطرنج رسانه‌ مات شویم.

در نقطه‌یِ مقابل بصیرت سیاسی شاید به کاربردن بلاهت سیاسی، مؤدبانه‌ترین تعبیری باشد که بتوان برای جماعت ذوق‌زده‌یِ این روزها به کار برد. چرا از تاریخ دور و نزدیک درس نمی‌گیرند، چرا نصایح و هشدارها و روشنگری‌های مستدل امام جامعه در خصوص خسارت محض مذاکرات منتهی به برجام و بعد از آن را به روی مبارک نمی‌آورند. با گذشت چهارده قرن از ماجرای انکار غدیر، بدعت سقیفه، قصه پر غصه‌یِ حکمیت و غربت جان‌سوزِ امامِ مجتبی که هر یک سلسله وار زمینه دیگری هستند، هنوز جهان نتوانسته است از آن صدمات کمر راست کند.  در جنگ صفین، درست در آخرین ثانیه‌های مانده به نجات بشر از فرعون عربیت جاهلی کدامین حماقت بود که ترمز پیروزی قاطع جبهه حق را به یکباره کشید!؟

واقعیت این است عده‌ای در کشور، قبله‌یِ آمال خویش را غرب و تمدن غرب می‌بینند و سعادت و پیشرفت را جز در نزدیک شدن به آن نمی‌بینند. در حالی که مسئله روشن است؛ نگاه امیدوارانه به بیگانه در حل مشکلات کشور به تجربه مکرر تاریخ، غلط‌ترین آدرس‌دهیِ ممکن است. در این مختصر در مقام ارزیابی انقلاب صنعتی غرب نیستیم؛ اما سؤال اینجاست مگر انقلاب صنعتی و در پی آن توسعه اقتصادی آنها که پس از رنسانس محقق شد، جز در سایه خود اتکایی بود؟ آنها به خود تلقین کردند و هر روز در جرایدشان شعار دادند که برای ماندن باید روی پای خودمان بایستیم. در این میانِ بُلهای سیاسی ما هم به طرزی احمقانه نسخه‌های آنان را که حتی خودشان عمل نکردند به سطوح جامعه دیکته و تحمیل می‌کنند، آدم یاد قصه‌‌یِ "خر برفت" مثنوی، می‌افتد که چطور فرد مغبون با دزدان هم‌آواز شده بود. و صد البته که کار جماعت قصه ما از هم‌آوازی به خوش رقصی کشیده شده‌است.  

متاسفانه گرفتار گروهی هستیم که دنیایشان را در گرو نزدیکی به غرب می‌بینند و در طول این سال‌ها با ابزار شانتاژ و شایعه و هراس افکنی برخاسته از فقدان تقوای فردی و سیاسی، بارها بخشی از جامعه را در انتخاب مسیر به اشتباه انداخته‌اند. جماعتی که با بلغورِ چند اصطلاح ترجمه شده در حوزه علوم انسانی غرب که البته همان را هم نفهمیده‌اند، خود را از زلال اندیشه اسلام ناب که در واقع طرح خدا برای هدایت بشریت است محروم ساخته‌اند.

این روزها می‌شنویم برخی در تدارک نامه‌ای هستند تا بخواهند به زعم خود جام زهر دیگری را به امام جامعه تحمیل کنند؛ آن هم درست زمانی که بوی تعفن نظام آمریکا همه جهان را فرا گرفته و بروز ناکارایی لیبرالیسم، روشن‌تر از همیشه است.

تحاول این روزهای اینها آدم را یاد نیرنگ‌ عمروعاص از سویی و ساده‌لوحی مسببین حکمیت از سوی دیگر می‌اندازد؛ آن هم درست در لحظه‌ای که معاویه با جهنمِ شکست، فقط چند ضربه شمشیر مالک فاصله داشت. و ای بسا که جبهه شیطان با حاکمیت مطلق ولی خدا بر زمین در یک قدمی شکست ابدی بود.

در پایان آرزو می‌کنیم که آحاد این جریان با استمداد از کتاب الهی همه‌ی پل‌های پشت سرشان را با اقداماتی از سنخ خیانت، ویران نکنند. و صدق الله العظیم حیث یقول «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»و به ستم‏پیشگان [مشرک‏] گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید و در برابر خداوند سرورى ندارید، و یارى نیز نخواهید یافت.[1]

والسلام

سعید نصراللهی‌نسب

17/9/1399

 



[1]سوره هود آیه 113، ترجمه خرمشاهی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( یکشنبه 99/9/16 :: ساعت 11:52 عصر )
»» راز سانسور مارادونا

 

هر انسانی لاجرم آغازی دارد؛ میانه‌ای و پایانی. و این سرنوشت قطعیِ فرزندان آدم است و استثنا هم ندارد. از هر دین و مسلکی که باشد؛ فقیر باشد یا غنی، چون مایی به ظاهر عاقل یا مجنونی از هر چیز فارغ. یا مثل مارادونا که بهانه‌یِ این نوشتار است در قله شهرت.

بعضی اسم‌ها تا سال‌ها پس از مرگ نیز از خاطر روزگار محو نمی‌شود؛ خواه اسم شخصِ فاجری باشد شیطانی و یا نام طالحی باشد رحمانی. نمونه‌هایش از این قرارند، طالوت و جالوت، موسی و فرعون، نمرود و ابراهیم، و یوسف و یهودا؛ تا می‌رسد به علی و معاویه و مصادیق زمان ما.

از نکات حیرت‌انگیز تاریخ این است که اسم‌هایی که می‌مانند رسمشان نیز می‌ماند و در واقع رسم‌ها از پشتی به پشتی و از نسلی به نسلی روزگار را به مقصد آینده در می‌نوردند تا زمینه‌ی رشد و تعالی بشر مهیا گردد و آن را از غَیّ و تباهی رهایی بخشد.

در تاریخ، ما به خوبانی بر می‌خوریم که هیچ سوء پیشینه‌ای از خود بر جای نگذاشته‌اند و نیز اشراری که گویی حُسن و نیکی را حتی نبوییده‌اند. و دیگران بسته به تمایل، رضایت، تبعیت و حتی سکوت و بی‌تفاوتی که نسبت به اعمال و افکار و نتایج این دو دسته دارند، در نهایت، نامشان در سیاهه‌یِ یکی از دو جبهه در معرض حسابرسی الهی قرار خواهد گرفت. و قرآن چه زیبا تصویر کرده این صحنه را: یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ.

«دیه‌گو آرماندو مارادونا فرانکو» زندگی پرفراز و نشیبی داشت و به واسطه‌یِ محبوبیت و شهرتی که در کشورش و جهان پیدا نمود، مطمح نظرِ بسیاری قرار گرفت. جریان استکبار در موارد اینچنینی در درجه اوّل سعی بر جذب این افراد کرده تا از توان و محبوبیتشان به نفع منافع و اهداف خویش بهره ببرد و یا حد اقل آن‌ها را به موجوداتی خودخواه و خنثی تبدیل کند که سرگرم زندگی خودشان باشند تا ضرری از ناحیه‌یِ آن‌ها متوجهش نشود. و اگر سوژه‌یِ مورد نظر به خواستشان تن نداد، ابتدا وی را بایکوت رسانه‌ای می‌کنند و در مرحله‌یِ بعد دستاویزی برای ترور شخصیت فرد دست و پا می‌کنند، مثل دام‌های اخلاقی، اقتصادی و... . و دست آخر هم مثل آب خوردن به حذف فیزیکی روی آورده و برای همیشه خیالشان را راحت می‌کنند. این قضیه به ویژه در دنیای ورزش، قصه‌یِ کم‌تکراری نیست. اما مسئله به دوران حیات فرد منحصر نمی‌شود بعد از مرگ فرد هم ادامه پیدا می‌کند. پدیده‌ای تحت عنوان تحریف شخصیت، که با جابه جایی رتبه ارزش‌های شخصیتی فرد یا سانسور بعضی از آن‌ها در افکار عمومی اتفاق می‌افتد.

با یک جست و جوی ساده در خصوص نحوه‌ی پوشش دادن اخبارِ درگذشتِ مارادونا از سوی رسانه‌های جهان، نتایج قابل تأملی به دست می‌آید که رد پای نظام سلطه را به وضوح نشان می‌دهد. برجسته‌کردن برخی از فرازهای زندگی او از سویی و سانسور و کم‌رنگ جلوه‌دادنِ فرازهای دیگر از سوی دیگر. گاه به شخصی‌ترین مسئله‌ی زندگی او پرداخته‌اند و گاهی از کنار آرمان‌های اصلی او به آسانی گذشته‌اند. به عنوان مثال به سفر تاریخی او به غزه و اعلام حمایتش از آرمان فلسطین و سفرش به ایران به عنوان سمبل مبارزه با استکبارِ جهانی،  اشاره‌ای نکرده‌اند. مواضع BBC   وDW در دو روز نخست (زمان نگارش یادداشت) از همین قبیل است.از این رو لازم است جامعه رسانه‌ای و فرهنگی به رسالت تاریخیِ خویش در آگاه‌کردن جامعه به ویژه نسل جوان، نسبت به صف‌بندی‌های جهان معاصر و شگردهای پیچیده‌‌ی رسانه‌ای در راستای تحریف واقعیت‌ها و دور نگاه‌داشتن از حقایق اصلی، همتی مضاعف داشته‌باشند.

آری از دیدگاه قدرت‌های سلطه‌گر صلاح نیست همه چیز در مورد مارادوناها دانسته شود. زیرا او از خط قرمزهایی عبور کرده که به هیچ وجه خوشایند آنها نیست. به هر حال در جهانی که سران عرب، در منجلاب ذلیلانه‌ترین نوعِ سازش گرفتار آمده‌اند، این قبیل کوشش‌های رسانه‌ای در قالب معرفی رفتارهای آزادمنشانه‌یِ چهره‌ها، خالی از لطف نیست. و البته باید توجه داشت برجسته‌کردن جلوه‌ای از رفتار این افراد نباید توهم ارائه‌یِ الگو را در ذهن مخاطب ایجادکند.

 

نویسنده کانال سرباز نبرد نرم؛ ایتا

 

7 آذر 1399

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( سه شنبه 99/9/11 :: ساعت 6:37 صبح )
»» نیازمند گروه خون عشق مثبت

??بچه محل حضرت معصومه، هنوز نرفته‌ای، دلمان برایت تنگ شده، خوش به حالت! دیگر مثل ما نگاهت به عکس حاج قاسم نمی‌افتد که دنیا روی سرت آوار ‌شود. 

 

??نگران بودی! کو انتقام سخت، پس کی!؟ فکری باید کرد، خودت را هیزم داغ شدن تنور انتقام کردی. 

 

??دلواپس بودی نکند فشارهای تدبیر، نای مردم را تا حماسه‌یِ سالگرد حاج قاسم ببرد، با خودت گفتی  فکری باید کرد! و خونت را نثار بیداری‌مان کردی. 

 

??دائم دلهره داشتی! نکند رهبرم احساس تنهایی کند، فکری باید کرد، بیعتت را مجدد، با خون امضا کردی. 

 

??تازه ترین مهمان شهدا! سلام را به امام حسین، امام، حاج قاسم، همسنگران و شاگردان شهیدت برسان. 

 

??راستی تا یادم نرفته این را هم بگوییم، نگرانیم نکند شهادت قسمت ما نشود، فکری باید کرد... 

 

??همین الان از سازمان انقلاب خون خبر دادند که نیازمند گروه خون عشق مثبتیم. لبیک.

 

#شهید_محسن_فخری_زاده 

#انتقام_سخت

 

?? سربازِ نبرد نرم ??

 

?? http://eitaa.com/joinchat/95027200C4feefddbb9

 

ارسال مطالب بدون لینک، تنها ثمره‌اش گسستِ رابطه مخاطب و نویسنده است.

.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( شنبه 99/9/8 :: ساعت 11:16 صبح )
»» پرسشی نو در موضوع بحران کرونا

https://rasanews.ir/fa/news/668478

اندک اندک دارد یک سال می‌شود که دشنه‌ای کوچک، زخمی بزرگ را بر پیکر جامعه جهانی وارد کرده‌است. این که می‌گوییم زخمی بزرگ قطعاً منحصر در کثرتِ تلفات بیماری نیست؛ هر چند مرگ یک نفر هم، قلب انسان‌های عاطفه‌مند را می‌آزارد. سخن از عوارض فراوان مادی و معنوی است که از ناحیه‌یِ این بیماری گریبان‌گیرِ بشر شده‌است، معضِل بیکاری‌، رکود اقتصادی، دل‌تنگی‌ها، روان‌پریشی‌ها، برخی عادی‌شدن‌های منفی، نظیر عادی‌شدن روابط بی‌واسطه‌یِ دوستان و حتی اقوام درجه یک. اضافه کنید به این‌ها تعطیلیِ مقطعی یا پیوسته‌یِ مراکز علمی، مراکز عبادی، هیئات، مجالس وعظ و خطابه، محافل مناجات و دعا و در صدر آن‌ها، غم غربت حرم‌های آل‌الله که در طول تاریخ، تشرف به آن بیوت نورانی، شفای دردهای جسم و جان مردم بوده‌است. ماه‌هاست که از سنگر نماز جمعه‌یِ تهران، دیگر ندای صلاح و سداد به اقطاب عالم طنین نمی‌افکند؛ و بغضی گلوگیر، مؤثرترین و خاطره‌انگیزترین تریبون جهان اسلام را در دهه‌های اخیر خاموش کرده‌است؛ این کم دردی است!؟ از سوی دیگر محدودیت‌های نو به نو، و شُل‌کن سفت‌کُن‌های ستادی و غیر ستادی، حکایت از حرکت خزنده و چراغ خاموش تئوریِ شیطانیِ نظم نوین جهانی دارد. و این همه در حالی است که درمان درد کهنه قاطبه ملت‌های جهان یعنی فقر و فساد و تبعیض و در یک کلمه ظلم، که ریشه در بی‌تدبیری‌ها، تمردها، تفرعن‌ها، ترک فعل‌ها و روحیه‌یِ استکباری حاکمان دارد ـ به شکلی حق به جانب ـ به فراموشی سپرده می‌شود. همه چیزمان شده‌است، کرونا؛ انگار هیچ کار و وظیفه‌ای نداریم جز پرداختن به کرونا، آن هم به شیوه‌ای فشل و منفعلانه.

وضع را به گونه‌ای مدیریت می‌کنند که دیگر کسی پیگیر مسائل اصلیِ جهان و علی الخصوص جهان اسلام نباشد. دیگر کسی حواسش نباشد که ده‌ها برابر خسارات و تلفاتی که ما از ناحیه‌یِ ویروس به ظاهر بی‌شعورِ کرونا می‌بینیم، قریب به یک دهه است که ملت مظلوم یمن، از ناحیه حملات وحشیانه و تحریم‌های غیر انسانی می‌بیند. اضافه کنید حوادث فلسطین، عراق، افغانستان و جولان آمریکا و صهیونیستها در خیمه‌شب بازی عادی‌سازی روابط دول اسلامی با رژیم اشغالگر قدس. و ده‌ها مسئله‌یِ ریز و درشت دیگر.

در خوش‌بینانه‌ترین حالت اگر بپذیریم که وجود دست‌هایی پنهان، با اغراضی خاص، در انتشار این ویروس، و برجسته‌سازیِ رسانه‌ایِ آن منتفی‌ست، لکن با یک حساب سرانگشتی، روشن می‌شود که زیان ما از این مسئله بسیار سنگین‌تر از حد تصور است. راستی چه جایگزینی برایِ دیپلماسی مردمی تظاهرات جهانی روز قدس و پیاده‌روی اربعین متصور است!؟ نزدیکی دو ملت ایران و عراق که خاری در چشم قدرت‌های شیطانی سلطه‌گر است، در اربعین به اوج رسیده‌ بود. آیا کسی می‌تواند ارزش قدرت رسانه‌ایِ تصاویر و نوشته‌های نصب شده بر کوله‌‌پشتی‌ زائران میلیونیِ اربعین که با کمترین هزینه مادی، پیام انقلاب اسلامی را به بهترین شکل انتقال می‌داد، محاسبه کند!؟ ضرر ناشی از فقدانِ لحظه‌های توأمان با اشک و لبخند برخاسته از شور و عشق حسینی که در روابط متقابل ایرانی‌ها و عراقی‌ها موج می‌زد با کدام پروتکل قابلِ جبران است!؟ در بعد اقتصادی نیز قصه‌یِ این غصه، کم از بعد فرهنگی ندارد، کارخانه‌های تعطیل‌شده، کارگران از کار مانده، پدران خجل از زن و فرزند و بالاخره، قیمت‌های لجام گسیخته‌یِ این روزها.

گیرم قبول کردیم تا این لحظه‌ هیچ نوع کم‌کاری، تغافل، خیانت و سوء تدبیری از ناحیه صاحب‌منصبان و زیرمجموعه‌شان رخ‌نداده و چون اولین بار با چنین مسئله‌ای روبرو شده‌اند این میزان از ناهماهنگی و کاستی قابل اغماض است؛ اما آیا نباید از خود پرسید که اگر خدای نکرده، در حالی که هنوز کرونا بساطش را "جمع‌نکرده"، شیاطین ویروس منحوسِ دیگری را تحمیل کنند آن‌وقت چه؟ آیا باز باید همین شیوه را ادامه دهیم و به دست خویش، خود را به فنا بدهیم!؟ چاره‌یِ کار چیست!؟

 

بی‌تردید تحلیل صحیح موضوع از سویی و استفاده از مدیران مؤمنی که توهم عقلانیت، ایشان را از مواضع خدمت دور نسازد، می‌تواند ما را به نقطه‌ی روشنی در مسیر این مبارزه‌یِ پیچیده رهنمون سازد. همچنین استفاده از نظراتِ عالمان خبیر حوزوی و روشنگری‌هایِ مکرر آنان مبنی بر توجه دادن اذهان به لایه‌های پنهان موضوع، و استفاده از توان عناصر جهادی و استفاده از ظرفیتِ علمی دانشمندان دلسوز و نخبگان جوان کشور می‌تواند این تهدید را نیز به فرصت تبدیل کند. ان شاءالله آحادِ مردم ولایی ایران اسلامی همچون عرصه‌های دیگرِ انقلاب، با نصب‌العین قرار دادن سخنان رهبر عزیز، در پیمودن مسیر پیشرفت و سعادت، موفق و سربلند باشند.

 

سعید نصراللهی‌نسب

 

26/08/1399

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( چهارشنبه 99/9/5 :: ساعت 12:27 صبح )
   1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نکته یِ مهمی در باب شیعه گی!
پینگیلیسم سیاسی!
راز سانسور مارادونا
نیازمند گروه خون عشق مثبت
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
همیشه وقت رفتنهای هر روزه
کریم الصفح
پاییز پر خزان
زندگی به سبک گل
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
و ما امّا کران تا کران کر
#دیوانه گی_شبانه، این قسمت چرا به این درخت می گویند بید مجنون!؟
وای از این کتاب
تو به تاریکی عادت نکن
کمتر شنیده شده در باب تقوا
[همه عناوین(142)]